اگر ز کوی تو بویی، به من رساند باد
تمام هستی خود را، به باد خواهم داد
تمام هستی خود را، به باد خواهم داد
بهار پُر جوانهای، گُل من ای گُل نرگس
به حال من نظارهای، گُل من ای گُل نرگس
تو لُطف بیکرانهای، گُل من ای گُل نرگس
به زندگی بهانهای، گُل من ای گُل نرگس
بیا بیا یا بن الزّهراء
بیا بیا یا بن الزّهراء
بیا بیا یا بن الزّهراء
بیا بیا یا بن الزّهراء
بیا بیا یا بن الزّهراء
بیا بیا یا بن الزّهراء
نه در برابر چَشمی، نه غائب از نَظَری
تو یاد میکنی از من، نمیروی از یاد
تو یاد میکنی از من، نمیروی از یاد
نه در برابر چَشمی، نه غائب از نَظَری
تو یاد میکنی از من، نمیروی از یاد
تو یاد میکنی از من، نمیروی از یاد
بهار پُر جوانهای، گُل من ای گُل نرگس
به حال من نظارهای، گُل من ای گُل نرگس
تو لُطف بیکرانهای، گُل من ای گُل نرگس
به زندگی بهانهای، گُل من ای گُل نرگس
بیا بیا یا بن الزّهراء
بیا بیا یا بن الزّهراء
بیا بیا یا بن الزّهراء
بیا بیا یا بن الزّهراء
بیا بیا یا بن الزّهراء
بیا بیا یا بن الزّهراء
ببین که تشنه لَبَم من، چه میکشم بی آب
مگر که بوی تو دریا، به من سپارد باد
اگر که بوی تو دریا، به من سپارد باد
اگر ز کوی تو بویی، به من رساند باد
تمام هستی خود را، به باد خواهم داد
تمام هستی خود را، به باد خواهم داد
بهار پُر جوانهای، گُل من ای گُل نرگس
به حال من نظارهای، گُل من ای گُل نرگس
روز و شب منتَظِرم، تا که ز دلبَر خبر آید
دلبَرم از پسِ این پردهی غیبت به دَر آید
نظرات