جانِ علی، جانم فدایت، کَلِّمینی
کُشتی مرا با گریههایت، کَلِّمینی
حرفی بزن، آهی بکش، بیچارهام کرد
این اشکهای بیصدایت، کَلِّمینی
بسته است جانِ من به پلکِ نیمه جانَت
میمیرد آخر مرتضایَت، کَلِّمینی
میمیرد آخر مرتضایَت، کَلِّمینی
آه زهرا…
آه زهرا…
آه زهرا…
آه زهرا…
آه زهرا…
از غصّههایت با علی هم دردِ دل کن
ای در صبوری بینهایت، کَلِّمینی
روضه بخوان، امشب بخوان از داغِ محسن
با من بگو از آن حکایت، کَلِّمینی
از ماجرای کوچه که چیزی نگفتی
تا دِق نکرده مجتبایَت، کَلِّمینی
پلکی بزن تا قلبهامان جان بگیرد
جانِ شهیدِ کربلایَت، کَلِّمینی
جانِ شهیدِ کربلایَت، کَلِّمینی
نیمه نگاهی کن به حالِ زینَبِین
و بردار دست از این دعایَت، کَلِّمینی
اَلا ای چاه یارم را گرفتند
گُلَم، عشقم، بهارم را گرفتند
یارِ کوچهها با ضربِ سیلی
همه داروندارم را گرفتند
همه داروندارم را گرفتند
الهی، دستِ من را بسته بودند
حریمِ خانهام بشکسته بودند
به ضربِ تازیانه آن جماعت
تَنِ مرضیّه را آزرده بودند
نظرات